تقدیم به مردی که چاه او را می شنید.

منوی اصلی


نویسندگان


لینک دوستان

تامل برانگیز

از الف تا ی برای تو

women

ترنم باران

هم نگاران

آهنگ

جشنواره ملی شعر الغدیر

تکه های دل

انجمن شعر دزفول

مرکز محافل و جشنواره ها حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی

کانون ادبیات داستانی دزفول

متیل

اخبار داستان

ادبیات

ققنوس خاکستری

خبر گذاری کتاب ایران

آیا مرجع مسابقات

فراخوان

فستیوال نیوز

فدک

کلمات عاشقانه ی خدا

قرآن و زندگی زیبای ما

پروانگی

مزرعه ی سبز

معاونت قرآن و عترت

ام الکتاب

داستان های قرآنی

شهر رمضان وبلاگ جامع قرآنی

اشعار قرآنی

وبلاگ قرآنی

وبلاگ قرآنی بینات

وبلاگ قرآنی کلام وحی

وبلاگ مذهبی قرآن پروژه

وبلاگ قرآنی ازشفت

وبلاگ قرآنی دانشگاه اصفهان

وبلاگ قرآنی اشراق

بزرگترین وبلاگ قرآنی

وبلاگ قرآنی افرا

قرآن بهار دل ها

وبلاگ قرآنی ریاحین

معرفی وبلاگ ها و وب سایت های قرآنی

هجدمین دوره ی سراسر مسابقات قرآن و عترت

دانلود رایگان نورالجنان

تحقیقات علوم و قرآن و حدیث

معجزات علمی قرآن

حضور قلب در نماز

جی پی اس موتور

جی پی اس مخفی خودرو

قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 323
بازدید هفته : 485
بازدید ماه : 793
بازدید کل : 78903
تعداد مطالب : 236
تعداد نظرات : 22
تعداد آنلاین : 1


فال انبیاء

فال انبیاء

نیت کنید و اشاره فرمایید

آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

الفبای عترت


لوگوی دوستان



تقدیم به مردی که چاه او را می شنید.

چهار شنبه 25 تير 1393

یک عمر تماشای دری خون آلود

یادآوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم به علی بال پریدن می داد

ای تیغ نیازی به حضور تو نبود

قیمت آفتاب را نفهمیدند


مردم کوچه های خواب آلود چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شب گریه های نخلستان، مرد پیکار را نفهمیدند

وصله های لباس و پاپوشش و یتیمان مست آغوشش
راز آن کیسه های بر دوشش در شب تار را نفهمیدند

مردم دل بریده از بعثت که فقط فکر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس قصه غار را نفهمیدند

با تبر باغ را درو کردند حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابرویشان نیاوردند در و دیوار را نفهمیدند

نیمه شب بود و سایه ها آرام کوچه ها را خیس اشک می کردند
گفت مولا که زود برگردیم تا غم یار را نفهمیدند

لات هایی که عبدِود بودند ابتدا با «هُبل» بلی گفتند
بعد از آن هم که یا علی گفتند «أین عمار» را نفهمیدند

آخر قصه‌اش بهایی بود سوره انفطار جاری بود
عالملان قرائت و تفسیر شوق دیدار را نفهمیدند

کودکانی که باخبر بودند از همه روزه دارتر بودند
بس که لب تشنه سحر بودند وقت افطار را نفهمیدند

شعر از احمد علوی


بر آسمان شهر شما مردم این سایه مستدام نخواهد ماند
این می که در غدیر خم آماده است در جامتان مدام نخواهد ماند

چون برگه های باطله خواهد سوخت در گیرو دار زلزله خواهد مُرد
شعری که از امام نخواهد گفت شهری که با امام نخواهد ماند

مردی که جبرئیل به پابوسش لبریز السلام علیکم بود
در بین راه خانه و نخلستان در حسرت سلام نخواهد ماند

سرمست حاکمیتتان بودید او داغدار حکمیت بود
آنجا که حرف، حرف ابوموسی است از دین به غیر نام نخواهد ماند

وقتی نماز حربه دشمن شد مانند روز بر همه روشن شد
حتی نشانه های مسلمانی در مسجدالحرام نخواهد ماند

طوفان شقشقیه به راه افتاد تا آن نگاه خسته به ماه افتاد
دانست ماه از نفس افتاده در بند التیام نخواهد ماند

تا کربلا و علقمه در پیش است خون گریه های فاطمه در پیش است
ظلمی که از مدینه به راه افتاد در کوفه ناتمام نخواهد ماند

ای منکران بی خبر و سرمست مردی که پشت کعبه به او گرم است
بعد از حضور حیدری‌اش دیگر حرفی جز انتقام نخواهد ماند

شعر از احمد علوی

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نوشته شده توسط نگار رحم خدا در ساعت 9:10



درباره



هدف از این وبلاگ ایجاد فضایی روح انگیز و قرآنی وزمینه ای برای ترویج و توسعه و گسترش کتاب خدا


مطالب پیشین

زیباتر از اینم مگه می شه
مهر پدری
مادر قهرمان
سال نو مبارک
انگار که پاییزم
حریم من
ذات
مهمان امام حسین (ع)
سختی ها
نشانه هایی از قدرت خدا
من کیستم؟
به نام خدا
آیا؟
بگو یا ابوالفضل
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
رابطه
یتیم
عید غدیر مبارک
مسابقه ی بزرگ غدیر
خطبه ی غدیر




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by alefbayeetrat